موسسه فرهنگی طلوع

متوسطه دوره اول

از غدیر تا عاشوا

از غدیر تا عاشوا

دین اسلام، به طور کامل، به جامعه بشری عرضه گشت. روزی که پیامبر درگذشت، هیچ مسئله ای نبود که برای یک نظام سعادت آفرین لازم باشد مگر اینکه گفته شده بود، برخی آشکار و معین و برخی در ضمن احکام کلی. این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)، به ایجاد تشکیلات - بر پایه احکام قرآن - دست زد. و برای بقای اسلام و نظام اسلامی، به مسئله رهبری توجه بسیار نشان داد، و بارهای بار، حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان پیشوای امت و رهبر معرفی کرد، و از سوی خدا آمد تا همه عقاید باطل و اعمال تباه و نظامهای پوسیده جوامع بشری را از میان بردارد، و یک نظام توحیدی و یک سیاست الهی را برای همه انسانهای ساکن کره زمین، برقرار سازد و امتی واحد و موحد بسازد. امتی در اعمال خود متوجه خدا، و در حرکت خویش، متحرک بسوی ابدیت و کمال و در نظام اجتماعی، دارای حکومت قرآنی و مدینه عملی اسلامی.
از این رو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)، در دوران 13 سالی که در مکه گذراند، مردم را به اصول اعتقادی، و پایه های جهان بینی و فکری دین دعوت کرد. همچنین در موارد مناسب، از امامت و فلسفه رهبری نیز سخن می گفت. لیکن در این دوره، آن گونه که باید این امر، محقق نگشت. امر بدین منوال می گذشت تا هجرت به مدینه پیش آمد. در دوره 10 ساله اقامت در مدینه، امکانات بسیاری فراهم گردید: پیامبر خدا پیروز گشت، گروه مومنان و مجاهدان فراوان شدند، و پاره ای از نظامات و احکام سیاسی و اجتماعی دین نیز، هم بیان شد، و هم در عمل پیاده گشت.
لیکن پس از درگذشت پیامبر (ص) رهبری که به طور کامل و وسیع از قرآن و احکام و اجتماعیات اسلام آگاه باشد، در راس جامعه وامت قرار نگرفت، در نتیجه مجموعه احکام قرآن وکلیت فلسفه سیاسی و اجتماعی اسلام مورد عمل واقع نشد.



سرانجام، پس از عثمان، امیرالمومنین (علیه السلام) به خلافت نشست، و پیشوایی جامعه اسلام را به دست گرفت، لیکن طایفه بنی امیه - که در آن روز معاویه رئیس آنان محسوب می شد - از خلافت علی(علیه السلام) ناراضی بودند، به سه علت:
1- رقابت. چون می خواستند پس از عثمان نیز آنان ریاست جامعه اسلامی را در دست داشته باشند.
2- عداوت. زیرا در گذشته، این علی(علیه السلام) و حمزه بودند که در برابر بت پرستان و مشرکان - از جمله همین بنی امیه - شمشیر زدند، و آنان را از تعرض به واز بین بردن مسلمین باز داشتند. بنی امیه، جضرت حمزه، عموی پیامبر را، در جنگ بدر کشتند، اکنون نوبت انتقام جویی از علی(علیه السلام) بود.
3- خیانت. از آن رو که می خواستند اسلام رونق نیابد و رواج نگیرد، و اکنون می دیدند کسی پیشوای امت شده است و در محراب پیامبر ایستاده است، که در اجرای احکام قرآن و سنت و برپا داشتن شعائر اسلام، صریح و سختگیر است.
این بود که کار را بر امام تباه ساختند، و باقی مانده عمر او را در بیابانها و میدانهای جنگ هدر دادند. و مجاهدان بزرگ اسلام و یاران پاک علی (ع) را و سرانجام خود امیرالمومنین(علیه السلام) را به شهادت رساندند.
همین روش را که گفتیم، در زمان امامت امام حسن مجتبی (علیه الاسلام) نیز گرفتند و همی تباهی آفریدند و کار شکنی کردند و همی خیانت و بی دینی را گستردند و فضیلت و حق را پو شاندند تا کار به صلح انجامید.
آری، در قلمرو اسلام، در قلمرو حکومت مسجد و تقوی، در قلمرو دینی که در شهرها و روستاهای آن، روزی سه بار فریاد اشهد ان محمدا رسول الله طنین می افکند، کسی چون یزید به خلافت نشست.
اینجا بود که اسلام و امت اسلام به پیشوایی نیاز یافتند که به پا خیزد، و با یک انقلاب، حکومت اسلامی را تصحیح کند و با یک قیام بزرگ و عمیق، از راه اهدای خون، به تطهیر جامعه دست زند، تا جامعه بخود آید، و شورها و شعورهای از سر بیرون رفته باز گردند تا کلمه حق اعتلا یابد.
این پیشوا، حسین بود، و این قیام، عاشورا
برشی از کتاب «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی» از محمدرضا حکیمی

  • تعداد بازدید : ۱۰۳۹
فرم ثبت نظر